پایگاه تخصصی امام حسین (ع) |
عالم پرهیزگار حاج شیخ علی تاکی شهرضایی در دهه ی محرم سال 1322 این قضیه را نقل فرمودند: سالی بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کردم که من خیلی به زیارت امام حسین علیه السلام مشتاق شده ام و فکر می کنم اگر به کربلا نروم مریض می شوم و از شما تقاضای گذرنامه دارم! در آن زمان فقد یکصد و هفده تومان پول داشتم و گذرنامه نیز نداشتم. و نمی دانستم چگونه باید به کربلا بروم.
برچسبها: [ سه شنبه 90/12/16 ] [ 12:14 صبح ] [ ]
[ نظر ]
مؤلف کتاب، کرامات معنوی آقای موسوی مطلق میگوید: مدتها در خصوص عارف کبیر مرحوم آیتالله قاضی (قدس سره) مطالعات نسبتا جامعی داشتم ولی در بین این مطالعات، به دنبال این نکته بودم که بدانم علت دگرگونی مرحوم قاضی چه بوده است؟ ولی متأسفانه اشارهای بدان نشده بود و نمییافتم و یا اشاراتی که دلم به آن محکم نمیشد. تا اینکه به محضر یکی از بزرگان که خود از شاگردان عارف صمدانی مرحوم آیتالله انصاری همدانی (قدس سره) و از متشرفین به خدمت مرحوم آیت الله آقای قاضی (قدس سره) بود رسیدم، آن عزیز میفرمودند:
عارف کامل مرحوم آیتالله قاضی، چند سال اول سلوکش هیچ گونه فتح بابی برای ایشان صورت نگرفت. لذا برای توسل به حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) هر شب نماز مغرب را در حرم امام حسین (علیهالسلام) و نماز عشاء را در حرم حضرت اباالفضل (علیهالسلام) میرفته است. بلکه در این بین عنایتی بشود تا اینکه یک شب در حالی که به حرم حضرت عباس (علیهالسلام) میرفته به یک سید دیوانهای برخورد میکند که به او میگوید: «آقای قاضی! امروز ملجأ تمام اولیاء خدا اباالفضل است». آقای قاضی با شنیدن این جمله بی هوش میشود. او را به حرم حضرت عباس (علیهالسلام) میآورند و به گفتهی خود ایشان، مرگ را جلوی چشمانش تصور میکند که ناگهان با مدد قمر بنیهاشم (علیهالسلام) پردهها کنار میروند و آنچه که باید به ایشان بدهند، میدهند. [1] .
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشهی چشمی به ما کنند [2] .
پی نوشتها: [1] روزنامه (صبح قم) ایمان، دوشنبه بیست و پنجم اسفند 82 سال ششم - شماره 600 به نقل از سید عباس موسوی مطلق. [2] حافظ. برچسبها: [ سه شنبه 90/12/16 ] [ 12:13 صبح ] [ ]
[ نظر ]
امام مهدی علیهالسلام به جهت قدردانی و وفا نسبت به رشادتهای حضرت عباس علیهالسلام به این بارگاه ملکوتی تشریف میآورند، نمونه زیر گویای این واقعیت میباشد: فقیه فرزانه آیت الله حاج سید مرتضی لنگرودی فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام مشغول زیارت بودم، ناگهان دیدم شخصی پشت سر من مشغول زیارت و خطاب به حضرت میفرماید: «یا عمی!» و مطالبی را با فصاحت و بلاغت بیان میکند. من از بس برایم این مطلب جالب و جذاب بود دست از زیارت برداشتم تا ببینم این بزرگوار چه میگوید. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولی کلمات دلربای ایشان را همچنان میشنیدم و ایشان گریه میکرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولی یک مرتبه از نظرم غایب شد. [1] .
امام مهدی علیهالسلام به اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه، عنایت فراوانی دارد. یکی از سرزمینهایی که مورد علاقه آقا بقیةالله روحی فداه است کربلا، و بارگاه ملکوتی سالار شهیدان علیهالسلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام است، بنابراین، زائران محترم، توجه داشته باشند، با مشرف شدن به این مکان گرامی دو وظیفه مهم دارند: 1. زیارت به نیابت از امام عصر علیهالسلام که نشان دهنده معرفت زائر و مورد توجه قرار گرفتن او از سوی زیارت شونده و ملائکه است. 2. دعا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان علیهالسلام که بسیار مهم و با ارزش است. قطعا، امام زمان علیهالسلام محتاج نیابت و دعای ما نیست، بلکه ما محتاج عنایت او علیهالسلام هستیم. و این اعمال سبب جلب عنایت او علیهالسلام خواهد شد.
پی نوشتها: [1] چهره درخشان قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس، ج 3، ص 307؛ میر مهر، ص 111.
برچسبها: [ سه شنبه 90/12/16 ] [ 12:12 صبح ] [ ]
[ نظر ]
چون ز پشت ذوالجناح امد فرود---------------------------بر سجود افتاد و رخ بر خاک سود برچسبها: [ دوشنبه 90/12/15 ] [ 11:55 عصر ] [ ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/12/15 ] [ 11:47 عصر ] [ ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/12/15 ] [ 11:44 عصر ] [ ]
[ نظر ]
در یکی از منازلِ بین راه مکّه و کوفه، که حسینعلیه السلام و اصحابش منزل کرده بودند، زُهیر بن قین که از روبرو شدن با آن حضرت دوری میکرد تا مبادا حضرت از او یاری بخواهد، نیز در آن محل، به خاطر وجود آب، فرود آمد هنگامی که زهیر و برخی از خویشاوندانِ خود غذا میخوردند، فرستاده امام حسین(ع) رسید و او را دعوت کرد که به نزد آن حضرت برود زُهیر از پاسخ خودداری کرد همسر وی، دِلْهَم، او را سرزنش نمود که چرا پاسخ فرزند پیامبر(ص) را نمیدهی؟ دست کم برو و سخنان او را گوش ده و برگرد زهیر حرکت کرد و به خیمه امام حسین(ع) آمد و با آن حضرت گفتگو نمود و بلافاصله به خیمه خود بازگشت، و در حالیکه آثار سرور و خوشحالی از چهره او نمایان بود، گفت «خیمه مرا در میان خیمهگاه یاران حضرت قرار دهید»، و به همسرش گفت «تو نیز، نزد اقوام خود برگرد نمیخواهم در این سفر به تو سختی برسد» و سپس به همراهانش گفت «هر کس میل دارد که در یاری فرزند رسول خدا(ص) شرکت کند با ما بیاید و هر که با ما نیست، با او وداع میکنم» همسرش او را دعا کرد و از وی، درخواستِ شفاعت نمود برچسبها: [ دوشنبه 90/12/15 ] [ 11:39 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |